دنیای تاریکی ها
salam be en vebam ham sar bezanid veb khodam hast maryam.nana.loxblog.com
عشق چیست؟
صدا کن مرا که صدایت زیباترین نوای عالم است, صدا کن مرا که نشسته ام تا شاید
جمعه 12 خرداد 1391, دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت اویقینا پی معشوق خودش می اید..
عشق قربانی مم غرور است هنوز… پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود مطمئنا” که پشیمان شده بر میگردد..
چـند وقتیســتــــ دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود. همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. ۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم.
مجنون با انگشت روی خاک مینوشت :
مادر گفت
عشق یعنی فرزند.
پدر
گفت عشق یعنی همسر.
دخترک گفت عشق
یعنی عروسک.
معلم گفت عشق یعنی بچه ها.
خسرو گفت عشق یعنی
شیرین.
شیرین
گفت عشق یعنی خسرو.
فرهاد گفت: …. ؟
فرهاد هیچ هم
نگفت.
فرهاد نگاهش را به
آسمان برد؟ باچشمانی بارانی. میخواست فریاد
بزند اما سکوت کرد! میخواست شکایت کند
اما نکرد. نفسش دیگر بالا نمی
آمد؟ سرش را پایین آورد و رفت! هر چند که باران
نمی گذاشت جلوی پایش را ببیند!
ولی او نایستاد. سکوت کرد و فقط رفت. چون میدانست
او نباید بماند. و عشق
معنا شد.
صدایت قلب شکسته ام را
تسکین میدهد,صدا کن مرا تا بدانم که هنوز از یاد نبرده ای مرا
صدایم کنی صدایم کنی ومحبت ..بی دریقت را نثارم
کنی
هــر چــه می گــردم
هیــچ حرفــی بهتـــــر از سکــوتـــ پیدا نمی کنــــم ...
نگـاهـم امــا ...
گاهــی حرفـ می زند....
گاهی فریـاد می کشــد .....
و من همیشـه به دنبـال کسـی می گردم
کـه بفهمــد یکـ نگـاه خستـــه
چــه می خواهـد بگویـد...
آدَم هـــا عـــادَت مـی کُنـند
بـِـه هـَــر چیـــزی...
حتــی بـِــه خَنجـــر هــــایــی کـِــه از پُـشت مــی خـــورنــد!
همه تعجب کردند.
لیلی لیلی...
پرسیدند چه میکنی؟
گفت چون میسر نیست من را کام او ...
عشق بازی میکنم بانام او ...
ღღღღღღ
يكی ميپرسد اندوه تو از چيست
سبب سازسكــوت مبهــمت كيست
برايش صادقــانه ميــنــويــســم
برای آنكه بــايــد باشــد و نــيــســت
ღღღღღღ
چه موجود عجیبی است این انسان...!
وقتی صدایش می کنی،نمی شنود...
وقتی به دنبالش می روی، نمی بیند...
وقتی دوستش داری، به فکرت نیست...
اما..........
وقتی می شنود که دیگر صدایت گرفته...
وقتی می بیند که خسته در راه افتاده ای...
وقتی به فکرت هست که دیگر نیستی...
ღღღღღღ
اگر جمله ی دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست
اگر جمله ی دوستت دارم راضی كننده و تسكین دهنده قلبهاست
اگر جمله ی دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست
اگر جمله ی دوستت دارم پایان همه جدایی هاست
اگر جمله ی دوستت دارم كلید زندان من و توست
پس با تمام وجود فریاد می زنم.....
دوســــتــت دارم
ღღღღღღ
مــرا چه به فلــسفه ؟؟؟
من هنــوز در منطــق چشــمانت مــانــده ام !
ღღღღღღ
خدایــــــــــــــا ؛
کسی را که قسمت کس دیگریست،
سر راهمان قرار نده
تــا شبهای دلتگنیــش بــرای مــا باشد
و روزهــای خوشش بــرای دیگری
Power By:
LoxBlog.Com |